سلاااااااااااام سلاااااااااااام سلاااااااااااام سلاااااااااااام خوبید؟ منم خوبم! جونم براتون بگه که الان داریم از تهران برمی گردیم پیمان از دیشب می گفت می خوام فردا صبح برم تشییع.جنا.زه .حاج.قا.سم .سلیما.نی منم اولش گفتم من نمی یام اونم گفت خودم تنها می رم به پیام می گم با ماشین بیاد دنبالم تا تهران ببره و برگشتنی هم با مترو برمی گردم.صبح ساعت یه ربع به هشت بلند شدیم پیام قرار بود نه بیاد دنبال پیمان! منم نظرم عوض شد و گفتم بذار برم دیگه لباس پوشیدم و هنوز کامل آماده نشده بودم که پیام برعکس بقیه روزا که دیر می کنه هشت و ربع رسید چهل و پنج دقیقه زود رسیده بود منم تو دلم یکی دو تا فحش نثارش کردم و هول هولکی آماده شدم و رفتیم پایین سوار شدیم و تا نزدیکیهای تهران رفتیم ولی بعدا بد ترافیک شد و مجبور شدیم یه جا پیاده بشیم! دیگه پیام رفت که دور بزنه برگرده کرج و ما هم به سمت تا میدون .آزا.دی یه نیم ساعتی پیاده روی کردیم خیییییییییییلیا تو میدون بودند و برنامه های زیادی جاهای مختلفش داشت برگزار می شد و اطرافشم پر فیلمبردار بود و بالای میدون هم یه پهبا.د همینجور دور می زد و فیلم برداری می کرد یکی دو تا هم هلی .کوپتر همینجور دور می زدند و فیلمبرداری می کردند و بعدا می رفتند فکر کنم تا انقلاب و برمی گشتند ما هم کلا دور میدون راه رفتیم و بعد دو سه ساعتم اومدیم رو جدولهای دور میدون یه ساعتی استراحت کردیم و بعد دوباره راه رفتیم خلاصه تا یک و نیم اینجورا اونجا بودیم ولی هنوز پیکر شهدا نرسیده بود به اونجا و می گفتند تو نوابه هنوز.چون خیییییییلی خسته شده بودیم دیگه یک و نیم برگشتیم سمت مترو .آزادی که بریم مترو.صادقیه برگردیم کرج ولی مترو.آزادی انقدررررررر شلوغ بود که چهار بار رفتیم و برگشتیم نشد سوار مترو بشیم و مجبور شدیم یه چهل دقیقه ای تا مترو صادقیه پیاده روی کنیم تا سوار بشیم و برگردیم کرج ! الانم تازه رسیدیم کرج و سوار اتوبوس شدیم داریم می ریم خونه
درباره این سایت